| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 75
بازدید ماه : 645
بازدید کل : 641315
تعداد مطالب : 433
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جوانان دارالولایه سیستان و آدرس h.alamdar.z.LXB.ir لینک نمایید..یاعلی
شهادت حضرت زهرا (س) واقعيتى انكارناپذير
شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. برخى به علت عدم آشنائى با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نمودهاند. از اينرو گوشهاى از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهلسنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مىنمائيم.
* * *
یکی از دستورات موکد دین مبین اسلام و یکی از مهم ترین آداب اجتماعی «صله رحِم» است که با عمل صحیح به آن، ریشه بسیاری از کمبودها و نیازها از بین میرود.
صله به معنای وصل است، و در اصطلاح به احسان و اظهار عطوفت و رعایت حال دیگران گفته میشود.
رحِم به معنی جایگاه اولاد است و در اصطلاح به مادر گفته میشود. و صله رحم یعنی رسیدگی و احسان به افرادی که با انسان، مادرِ مشترک داشته باشند؛ مانند عمو، عمّه، دایی، خاله و فرزندان آنها.
صله رحم از دستورات عام و پرمنفعت اسلام است و کنیه های خانوادگی را از بین میبرد:
امام صادق علیه السلام فرمود:«صله رحم کن، حتی اگر با دادن یک لیوان آب به نزدیکانت باشد. بهترین صله رحم بازداشتن خویش است از آزار آنها.»
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:«صله رحم کنید حتی اگر به سلامکردن باشد.»
امام حسین علیه السلام فرمود:«هر کس میخواهد اجلش به تأخیر بیفتد و روزیاش زیاد شود، صله رحم کند.»
ایام فاطمیه آمد
مراقب باشید که امام زمان
عزادارمادرپهلو شکسته است
بیبی بی حرم غبرت کجاست مادر؟
«شعر امام زمان»
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري
من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
بدترین توشه برای آخرت ستم بر بندگان خداست." (حکمت 221)
سعادت اخروی و حیات جاودانی بهشت را بدون زاد و توشه نمیتوانبدست آورد .
این دعوت و دستور صریح خداوند است كه : « برای خود توشهبرگیرید ، كه بهترین توشهها تقوی است . »
همانطور كه زاد و توشه آخرت را باید از راه های مختلف كسب كرد ،برخی امور هم « توشه منفی » تلقی میشوند و به عنوان باری سنگین بر دوشانسان قرار میگیرند كه ملازم و همراه با انسان ، تا عالم محشر و رسیدگی نهاییبه پرونده اعمال ، موجب خسران و بدبختی انسان میگردند .
از طرفی یكی از بهترین زاد و توشه های آخرت ، خدمت به خلق خدا البته درراه خدا است . اگرچه ، غیر از خدمت به خلق ، عبادتهای بزرگ و مؤثردیگری هم وجود دارد و عبادت، منحصر در خدمت به خلق نمیشود ، ولیقطعاً یكی از بهترین عبادات ، برآوردن حاجتها و نیازهای مردمان و حلمشكلات آنان ، بخصوص مؤمنان و محرومان است ، خدمتی كه در راه خداباشد و انگیزههای دنیوی آن را آلوده نكرده باشد .
از طرف دیگر دشمنی با بندگان خدا ، زیان وارد كردن به آنان ، اذیت وآزار مردم ، شكستن دل بی گناه ، مشكلتراشی برای جامعه ، ایجاد انحراففكری و اخلاقی ، اشاعه و ترویج فساد و فحشاء و هر آنچه برای سعادت مردمدر زندگی مادی و حیات اخروی زیان و ضرر دارد ، از بدترین توشههایآخرت است .
به همین جهت برعهده داشتن « حقالناس » و عدم ادای آن ،مشكلتر از عدم ادای « حقالله » شمرده شده است .
از نظر اسلام ، علّت عمدهگرفتاریِ خلایق در عالَم محشر و عرصه حسابرسیِ نهایی ، ناشی از حقوقمردمان است كه به خوبی اداء نشده است .
دشمنی و ظلم به بندگانِ خدا هیچ جایی در نگرش اسلام به فرد وجامعه ندارد و به عنوان گناهی بزرگ شمرده میشود كه حتی مانع استجابتدعا و قبول اعمال عبادی فرد میگردد .
در تعالم دینی، بعد از کفر و شرک، مردم را از هیچ چیزی به اندازه ظلم به بندگان برحذر نکرده اند .
در گفتار پیشوایان دینی آمده است که عقوبت ستم به مردم ، پیش از عقوبت هر کار ناشایست دیگر ،دامنگیر فرد ظالم می شود ؛ به این معنا که هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، برای آنان اثر وضعی به جای خواهد گذاشت.
اثر وضعی ظلم در دنیا این است که بالأخره انسان ستمگر، قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید . بلکه او در دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد ؛ خداوند می چنانچه
فرماید :« مسلماً ظالمان ، رستگار نخواهند شد .» (انعام ،21)
بدترین توشه چیست ؟
بدترین توشه بی تقوایی و خداوند را در امور و کارها در نظر نداشتن و حدود الهی را مراعات ننمودن است که این نیز دارای دامنه گستردهای است .
در روایتی از حضرت علی(ع) صریحاً از ظلم ، به عنوان توشه نامناسب و بد ، نام برده شده که آن نیز خود فرعی و شاخهای از بی تقوایی است و چنین می فرماید : می فرماید : « بئس الزاد الی المعاد ، العدوان علیالعباد ؛ ظلم به بندگان خدا ، توشه بدی برای آخرت است .( میزانالحکمه، ج 5 ، ص 596).
ظلم چیست ؟
ظلم به معنای ستم (آزار) بیان شده است . اصل آن به معنای ناقص کردن و کم کردن حق و یا گذاشتن شئ در غیرموضوع خویش است .
بنابراین آزار رساندن به دیگران و حق دیگران را پایمال کردن از مصادیق آشکار ظلم به حساب می آید وبه تعبیر قرآن معنای ظلم عبارت است از خروج از عدالت و حد وسط. ( انعام ، 135؛ قصص ، 37)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود : « الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ؛ یک ملک ، یک دولت ، یک نظام با کفر قابل بقا هست ولی با ظلم قابل بقا نیست»
ظالم کیست ؟
از نظر قرآن هر کسی که به نفس خود یا به غیر ظلم کند ظالم است .
در عرف همیشه ظالم را کسی می دانند که به غیرظلم کرده ویا به حقوق مردم تجاوز میکند . اما معنای ظالم در دنیای قرآن ، اعم است از کسی که به غیر تجاوز کند یا به خود .در اصطلاح قرآن کسی که به غیر تجاوز کند ، درحقیقت به خود ظلم کرده است .
چه قومی هلاک نمی شوند ؟
خداوند می فرماید : « و ما کان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون ؛ پروردگار تو هرگز چنین نیست که مردمی را به موجب ظلمی هلاک کند در حالی که آنها مصلح و اصلاح کنندهاند .»(هود ، 117 )
ظلم
هم ظالمند و هم اصلاح کننده ، یعنی چه ؟
مقصود از ظلم در اینجا آن ظلم عظیم است که شرک نام دارد ، و مقصود از مصلح ، یعنی در میان خودشان مصلحند . پس ظلمشان در حق الله است ، اصلاحشان در حق الناس .
بنابراین قرآن می گوید : اگر مردمی خودشان برای خودشان در دنیا خوب و مصلح باشند اما کافر و مشرک هستند ، به عبارتی عدالت در میانشان برقرار است ولی مشرک هستند ، در این دنیا خدا آنها را معذب نمیکند .
هر گناهی اثر خود را دارد !
پس معلوم میشود هر گناهی یک اثری دارد . این است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود : « الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ؛ یک ملک ، یک دولت ، یک نظام با کفر قابل بقا هست ولی با ظلم قابل بقا نیست .»
هم کفر گناه است و هم ظلم ، اما هر گناهی در یک جهت تأثیر دارد .
پس اگر دو جمعیت داشته باشیم ، یک جمعیت مسلمان باشند ولی در میان خودشان ظلم برقرار باشد وخودشان به یکدیگر ظلم کنند ، و جمعیت دیگر کافر باشند اما نسبت به خودشان عدالت و انصاف داشته باشند از نظر دنیوی جامعه کافرانی که اهل عدالتند ، پایدارترخواهند بود .
اقسام ظلم چیست ؟
ظلم به خدا
ظلم به خدا اشكال و اقسام مختلف و متنوعی دارد كه از جمله آن ها شریك قایل شدن برای خدا است كه در آیه 14 سوره كهف از آن به ظلم به خدا و بیرون رفتن از راه راست یاد شده است.
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه می فرماید : منظور از آن قایل شدن شریك برای خداست كه آن را به عنوان ظلم برشمرده است . (تفسیر قمی ، ج 2 ، ص 34 و نیزتفسیر نورالثقلین ج 3 ، ص 251 )
ظلم به خویشتن
ظلم به خویش آن است كه شخص جایگاه خود را نشناسد و خود را برتر از آن چیزی كه هست قرار دهد و به تبع این خودبرتربینی ، تن به اطاعت خدا نسپارد و این گونه است كه گرفتار غم و اندوه (انبیاء ، 87 و 88) و ذلت و خواری (نحل ، 27 و 28) و دیگر عذاب های دنیوی (اعراف ، 160 تا 162) چون عذاب (هود ،100 و 102) ، نابودی اقوام و جوامع و به ارث ماندن سرزمین و مساكن آنان برای دیگران (ابراهیم ، 45) ، خودكشی (بقره ، 51 تا 54) و فروپاشی جامعه (سبا ، 17 و 19) می شوند .
در روایتی از حضرت علی (ع) صریحاً از ظلم، به عنوان توشه نامناسب و بد، نام برده شده که آن نیز خود فرعی و شاخهای از بی تقوایی است و چنین می فرماید: می فرماید: « بئس الزاد الی المعاد ، العدوان علیالعباد؛ ظلم به بندگان خدا ، توشه بدی برای آخرت است
ظلم اجتماعی چیست ؟
ظلم و ستم اجتماعی به آن دسته از ظلم ها و تجاوز از حدود و قوانینی را گویند كه دارای تأثیر در سرنوشت جمعی همگان داشته باشد .
آزار و اذیت
از این روست كه در آیه 47 و نیز 150 سوره اعراف رواج ظلم و ستم در جامعه را دارای تأثیری مخرب بر زندگی و سرنوشت جمعی جامعه برمی شمارد و در آیه 94 سوره مؤمنون به شكل دعا و نیایش و در آیه 25 سوره انفال ظلم و ستم را به شكلی تحلیلی بیان می كنند كه آثار آن حتی كسانی را كه مخالف ظلم جمعی هستند را در بر می گیرد .
به عبارتی آثار ظلم اجتماعی و ظلم جمعی به فرد و جامعه تعدی می كند . افرادی كه در جامعه زندگی می كنند ، نمی توانند از ظلم اشخاص در امان باشند و اشخاص نیز نمی توانند خود را از ظلم جمعی جامعه در امان نگه دارند .
از مهم ترین آثار ی كه قرآن برای ظلم در حوزه عمل اجتماعی بیان می کند ، ایجاد و یا افزایش اختلاف و تفرقه است .
خداوند در آیه 213 سوره بقره و نیز آیه 19 آل عمران بیان می دارد كه چگونه تجاوز انسان در جامعه ، موجب شد تا اختلافات در میان امت ها پدیدار شود و همبستگی و همگرایی به واگرایی تبدیل شده و جامعه دچار فروپاشی و سستی می گردد .
در آیه 65 سوره زخرف و آیات 37 و 38 سوره مریم به مسئله احزاب اشاره می كند و می کند كه چگونه تقدم خواسته های گروهی بر خواسته های جمعی و اجتماعی جامعه ، موجب شده است تا این گروه ها و احزاب از قانون و مسیر عدالت بیرون رفته و جامعه را دچار چنددستگی نمایند .
خیانت در امانت های الهی و مردمی (احزاب ، 72) ، نابهنجاری و اعمال زشت و بد (نحل ،28 و 33 و 34) ، قتل بی گناهان (بقره ، 61 و آل عمران ، 112) از آثاری است که در قرآن به بیان و تفصیل پرداخته شده است .
خداوند در آیه 81 و 82 سوره انعام از مردم و جامعه می خواهد برای دست یابی به امنیت اجتماعی از هرگونه ظلم پرهیز كنند .
از مصادیق و بازتاب های ظلم به خویشتن، عجب، خوشگذرانی، خورشید پرستی و جهل و نادانی می باشند
هلاکت جامعه
قرآن در آیات 15 تا 20 سوره سبا و نیز 76 و 77 سوره زخرف و 45 و 131 سوره انعام و بسیاری از آیات دیگر به مسئله هلاكت جوامع در نتیجه ظلم آنان به خود و جامعه اشاره می كند و در آیات 15 تا 20 سوره سبا ظلم اكثریت افراد جامعه را زمینه ساز هلاكت و عذاب الهی بر می شمارد .
ریشه ظلم اجتماعی
آزار رسانی
ریشه و خاستگاه ظلم و ستم اجتماعی را می بایست در ظلم به خدا و خود جستجو کرد كه به شكل اجتماعی و رفتاری بروز و ظهور می كند .به عبارتی ظلم به نفس دارای بازتاب اجتماعی است و به شكل ظلم به دیگری نیز تجلی می یابد .
از این رو است كه در آیه 231 سوره بقره ظلم و اذیت و آزار همسر را به عنوان ظلم به نفس قلمداد می كند و می فرماید : « كسانی كه با رجوع خویش به زن مطلقه می كوشند تا به وی آزار رسانده و اذیت كنند ، مصداق كسانی اند كه به خود ظلم روا داشته اند .»
خداوند در آیه 230 و 231 سوره بقره تجاوز از حدود وقوانین الهی و مرزها و خطوط قرمز را از جمله مصادیق ظلم به نفس برمی شمارد و ارتكاب جرم (توبه ، 66 و 70 - زخرف ، 74 تا 76) و ترک اطاعت خدا و پیامبر(ص) به عنوان حاكم دولت اسلامی (نساء ، 64) را از دیگر مصادیق ظلم به نفس برمی شمارد .
مصادیق ظلم به خویشتن
از مصادیق و بازتاب های ظلم به خویشتن ، عجب (كهف ، 34 و 35) ، خوشگذرانی (انبیاء، 13 و 14) ، خورشید پرستی (نمل ، 24 و 44) و جهل و نادانی (نساء ، 97 و 98) می باشند .
بخوانید و بهره بگیرید
1 . قرآن صد و چهارمین کتاب آسمانی است . ابوذر غفاری می گوید: از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره تعداد انبیا و کتابهایی که به آنها داده شده است سؤال کردم، حضرت فرمودند: تعداد پیامبران 124000 است که 313 نفر آنها رسول و بقیه نبی بودند و کتابهایی که بر پیامبران نازل شده، یکصد و چهار کتاب است; ده کتاب بر حضرت آدم علیه السلام، پنجاه کتاب بر حضرت شیث علیه السلام، سی کتاب بر حضرت ادریس علیه السلام و ده کتاب بر حضرت ابراهیم علیه السلام نازل شده است که جمعا صد کتاب می شود . و تورات بر حضرت موسی علیه السلام، انجیل بر حضرت عیسی علیه السلام، زبور بر حضرت داوود علیه السلام و قرآن بر من نازل گشت . (1)
كودكی كه در آتش نسوخت!
در زمان حضرت عیسى(علیهالسلام)، زنى صالح و عابد، زندگی می كرد. وی وقتی زمان نماز فرا مىرسید، هر كارى كه داشت رها و به نماز مشغول مىشد. روزى هنگام پختن نان، مؤذّن بانگ نماز فرا داد. زن نان پختن را رها كرد و به نماز مشغول شد؛ چون به نماز ایستاد،
شیطان در وى وسوسه كرد كه: «تا تو از نماز فارغ شوى، نانها همه میسوزند.» زن به دل جواب داد: اگر همه نانها بسوزد بهتر است كه روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد.
بار دیگر شیطان وسوسه كرد كه: پسرت در تنور افتاد و سوخت، زن در دل جواب داد: اگر خداى متعال قضا را بر این قرار داده كه من در حین نماز و پسرم به آتش دنیا بسوزد؛ من به قضاى خداى تعالى راضى هستم و از نماز فارغ نمىشوم كه خداوند خود، فرزندم را از آتش نگاه دارد.
شوهر زن به خانه آمد، زن را در حال نماز دید، و نانها را در حالی كه نسوخته بودند در تنور دید. و فرزندش را دید كه در آتش بازى می كند و یك تار مویش نیز نسوخته است، و به قدرت خداوند، آتش بر وى بوستان گشته است.
پيامبر صلى الله عليه و آله:
إِنَّ رَجُلاً أَتى سَيِّدَنا رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّه عَلِّمنى خُلقا يَجمَعُ لى خَيرَ الدُّنيا وَالخِرَةِ فَقالَ صلى الله عليه و آله : لاتَكذِب؛
مردى به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: به من اخلاقى بياموزيد كه خير دنيا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.
(بحارالأنوار، ج72، ص262، ح43)
امام على عليه السلام:
لَيسَ الكَذِبُ مِن خَلائِقِ الإِسلامِ؛
دروغگويى از اخلاق اسلام نيست.
(غررالحكم، ج5، ص74، ص7460)
امام على عليه السلام:
(علامة) اَلايمانُ أَن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَيثُ يَضُرُّكَ عَلَى الكَذِبِ حَيثُ يَنفَعُكَ؛
(نشانه) ايمان، اين است كه راستگويى را هر چند به زيان تو باشد بر دروغگويى، گرچه به سود تو باشد، ترجيح دهى.
(نهج البلاغه، حكمت 458)
امام سجاد عليه السلام:
اِتَّقُوا الكَذِبَ الصَّغيرَ مِنهُ وَالكَبيرَ، فى كُلِّ جِدٍّ وَهَزلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا كَذِبَ فِى الصَّغيرِ اجتَرَأَ عَلَى الكَبيرِ؛
از دروغ كوچك و بزرگش، جدّى و شوخيش بپرهيزيد، زيرا انسان هرگاه در چيز كوچك دروغ بگويد، به گفتن دروغ بزرگ نيز جرئت پيدا مى كند.
(تحف العقول، ص 278)
پيامبر صلى الله عليه و آله:
اَلكَذِبُ يَنقُصُ الرِّزقَ؛
دروغ، روزى را كم مى كند.
(الترغيب و الترهيب، ج3، ص596، ح29)
امام على عليه السلام:
يَكتَسِبُ الكاذِبُ بِكَذِبِهِ ثَلاثا: سَخَطُ اللّه عَلَيهِ وَاستِهانَةُ النّاسِ بِهِ وَمَقتُ المَلائِكَةِ لَهُ؛
دروغگو با دروغگويى خود سه چيز بدست مى آورد: خشم خدا را نسبت به خود، نگاه تحقيرآميز مردم را نسبت به خود و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود.
(غررالحكم، ج6، ص480، ح11039)
امام صادق عليه السلام:
إِنَّ مِمّا أَعانَ اللّه (بِهِ) عَلَى الكَذّابينَ النِّسيانَ؛
از جمله كمكهاى خداوند بر ضد دروغگويان فراموشى است.
(كافى، ج2، ص341، ح15)
دروغ از بدترين معايب، زشت ترين گناهان و منشأ بسياري از مفاسد است و بالطبع از کارهاي زشت و ناپسند و عادت به آن از رذايل اخلاقي و از گناهان کبيره است و تا ضرورت و مصلحت مهمي در ميان نباشد ، دروغ گفتن جايز نمي باشد.
دروغ در دنيا و آخرت انسان را از رحمت الهي محروم مي کند و در ميان مردم بي اعتبار مي نمايد و اعتماد عمومي را سلب و جامعه را به بيماري نفاق دچار مي سازد و از آفات زبان و خراب کننده ايمان است.
علت اصلي دروغ ، عقده حقارت و خود کم بيني انسان دروغگو است و اين يکي از نکات رواني است که به عنوان روانشناسي اخلاقي در کلمات معصومين به آن اشاره شده است.
سرچشمه دروغ نيز گاهي به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام و زماني نيز به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و ...است که شخص از اين وسيله نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد.
ابزار بسياري از گناهان دروغ است اينکه افراد دروغگو بدبيني و سوء ظن خاصي نسبت به همه کس و همه چيز دارند ، با دروغ خود را بزرگ جلوه مي دهند، با دروغ هزار گونه تملق مي گويند و يکي از راههاي درمان دروغ اين مي باشد که قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي آن متوجه ساخت و نيز بايد بايد متوجه ساخت که اگر چه دروغ در پاره اي از موارد نفع شخصي دارد ولي نفعش بسيار آني و زودگذر است و يکي ديگر از موثرترين راههاي درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد و کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان در دل آنان است و بايد محيط هاي تربيتي و معاشرتي مبتلايان را از وجود افراد دروغگو پاک کرد تا تدريجا طبق اصل محاکات و تاثيرپذيري محيط وجود آنها از اين رذيله پاک گردد.
|
خداى متعال در آيه 10 سوره «يس» اين حقيقت را بازگو مى كند كه كسانى كه زمينه هدايت را در درون خويش ايجاد نكرده اند هرگز قابل هدايت نيستند، مى فرمايد: «براى آنها يكسان است، چه آنها را انذار كنى، يا نكنى، ايمان نمى آورند»! (وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لايُؤْمِنُونَ).
گفتار تو هر قدر نافذ، و وحى آسمانى هر قدر مؤثر باشد، تا در زمينه آماده وارد نشود تأثير نخواهد گذاشت، اگر هزاران سال آفتاب عالمتاب بر شوره زار بتابد، و بارانهاى پر بركت بر آن نازل شود، و نسيم بهارى مرتباً از آن بگذرد، محصولى جز خس و خاشاك نخواهد داشت كه قابليت قابل در كنار فاعليت فاعل شرط است.
انسان براى اين كه: بتواند از عالم بيرون وجود خود، آگاه شود از وسائل و ابزارى بهره مى گيرد كه به آن ابزار شناخت گفته مى شود.
قسمتى از آنها «درون ذاتى» هستند، و قسمتى «برون ذاتى» عقل و خرد و وجدان و فطرت از ابزار شناخت درون ذات است، و حواس ظاهرى انسان همچون بينائى و شنوائى و مانند آن، ابزار شناخت برون ذاتى اند.
اين وسائل خداداد، اگر مورد بهره بردارى صحيح قرار گيرند، روز به روز قوى تر و نيرومندتر مى شوند، و بهتر و دقيقتر حقايق را نشان مى دهند.
اما اگر مدتى در مسيرهاى انحرافى قرار گيرند، و يا اصلاً از آنها استفاده نشود، تدريجاً تحليل رفته و يا به كلى دگرگون مى شوند، و حقايق را وارونه نشان مى دهند، درست همانند آئينه صافى كه گرد و غبار ضخيمى آن را بپوشاند، و يا خراشهاى زياد و عميقى بر چهره آن وارد شود، كه ديگر نمى تواند چيزى را نشان دهد، و اگر نشان دهد هرگز با واقعيت آن تطبيق نمى كند.
اين اعمال نادرست، و موضعگيريهاى انحرافى انسان است كه، نعمت بزرگ ابزار شناخت را از او مى گيرد، و به همين دليل، مقصر اصلى خود او و گناه آن نيز بر گردن خود او است.
آيات قرآن، ترسيم گويائى از همين مسأله مهم و سرنوشت ساز است، هوسبازان مستكبر، و خود خواهان متعصب، و دنباله روان بى قيد و شرط را به كسانى تشبيه مى كند كه: از يكسو، در غل و زنجير گرفتارند،(1) اين همان زنجيرهاى هوس و كبر و غرور و تقليد كوركورانه است كه خود بر دست و گردن خويش نهاده اند، و به كسانى تشبيه مى كند كه در محاصره دو سد نيرومند و غير قابل عبور قرار گرفته اند.
و از سوى ديگر، چشمانشان نيز بسته و نابينا است.
غل و زنجير به تنهائى براى جلوگيرى از حركت آنها كافى است، آن دو سد عظيم نيز به تنهائى مانع فعاليت آنها است، نداشتن چشم و نابينائى خود نيز عامل مستقلى است.(2)
اين دو سد، گوئى به قدرى بلند و نزديك اند كه به تنهائى قدرت ديد آنها را مى گيرند همان گونه كه قدرت حركت را از آنها سلب مى كنند.
كراراً گفته ايم، هدايت پذيرى انسان تا زمانى است كه به اين مرحله نرسيده باشد، اما هنگامى كه به اين مرحله برسد، اگر تمام انبياء و اولياء نيز جمع شوند، و تمام كتب آسمانى را بر او بخوانند مؤثر نخواهد شد!
و اين كه: در روايات اسلامى و همچنين در آيات قرآن، تأكيد شده كه اگر لغزشى براى انسان پيدا شد، و گناهى از او سر زد، فوراً توبه كند و به سوى خدا باز گردد، و از «تسويف»، «تأخير»، «اصرار» و «تكرار» بپرهيزد براى اين است كه، به اين مرحله نرسد، زنگارها را بشويد، موانع كوچك را قبل از تبديل شدن به يك سد بزرگ، ويران كند، و راه پيشرفت و حركت را باز نگهدارد، و گرد و غبار را از مقابل ديدگان خود، فرو بنشاند تا «نظر تواند كرد».(3)
احترام و نیکی به پدر و مادر
سؤال تمام ملائکه در مورد علی(ع)
قبض روح علی(ع) دست خداست؛ علی(ع) در زیر عرش الهی
ابن عباس می گوید که: شنیدم از رسول خدا(ص) که می فرمود: چونکه مرا به آسمانها سیر شبانه دادند به هیچ ملکی از ملائکه برخورد نکردم، مگر اینکه از من دربارة علی بن ابی طالب(ع) سؤال می کردند تا جایی که من گمان کردم اسم علی(ع) از اسم من مشهورتر است.
پس آنگاه که به آسمان چهارم رسیدم، ملک الموت را دیدم که به من گفت: ای محمد! هیچ خلقی از خدا نیست مگر اینکه قبض روحش بدست من می باشد، بجز تو و حضرت علی(ع)، چون خداوند متعال خود قبض روح شما را خواهد کرد. پس چون به زیر عرش الهی رسیدم حضرت علی(ع) را دیدم که در زیر عرش الهی ایستاده بود.
پس من گفتم: ای علی از من سبقت گرفتی؟
جبرئیل به من گفت: ای محمد! کیست آن کسی که با او این چنین صحبت می کنی؟ گفتم: این برادرم علی بن ابی طالب(ع) است.
جبرئیل به من گفت: ای محمد! این علی(ع) نیست بلکه ملکی از ملائکة خداوند متعال می باشد که خداوند متعال آن را به صورت علی(ع) خلق کرده است.
«شبی كه معراج رفتم، خداوند جليل به من فرمود: پيامبر، به آنچه از پيش پروردگارش فرستاده شده است، ايمان آورده است.
گفتم: مؤمنان نيز ايمان آوردهاند.
خداي جليل فرمود: آري، درست گفتي. چه كسي را به خلافت بر امّت پس از خود برگزيدهاي؟
گفتم: بهترين آنها.
فرمود: علي ابن ابيطالب.
گفتم: بلي پروردگار من.
فرمود:
«اي محمد من به روي زمين نگريسته و تو را بين مردم اهل زمين انتخاب كردم و برايت نامي از نامهاي خود جدا كردم، و هر جا من ذكر شوم تو نيز به همراه نام من ذكر ميشوي، من «محمود» هستم و تو «محمد» هستي. آنگاه بار ديگر به روي زمين نگريستم و علي را انتخاب كردم و برايش نامي از نامهاي خود قرار دادم، من «اعلي» هستم و او «علي» است. اي محمد، من تو را و علي و حسن و حسين و ائمة از نسل او را از نور خود آفريدم، و ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه نمودم، هر كسي قبول كرد، در نزد من از مؤمنان قرار گرفت. و هر كس آن را انكار كرد، نزد من در صف كافران درآمد. اي محمد هر كسي از بندگان من، به اندازهاي مرا عبادت كند كه اندامش فرسوده و پوسيده شود، ولي ولايت شما خاندان را انكار نمايد، او را نميآمرزم تا اقرار به ولايت شما خاندان، كند. اي محمد دوست داري آنها را ببيني؟»
گفتم: «آري»
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در سال سوم هجرت به معراج رفتند، در قرآن کریم هم به این مسئله اشاره شده است: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ»
حضرت در معراج بهشت و جهنم را مشاهده فرمودند و 20 سال هم پس از معراج زنده بودند ولی مورخین نوشته اند: پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در طول مدت این 20 سال اصلاً نخندیدند ( با اینکه خنده ایشان فقط در حدّ لبخند بوده است) مثلاً فرض کنید خدای ناکرده یک نفر فرزند خود را از دست داده است، اگر قصه خنده داری برای او بازگو کنند می خندد اما از قلبش نیست و این لبهای اوست که خنده ای می کند، خنده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز چنین بوده است. دلیل این حالت حضرت، معراج ایشان بوده زیرا در معراج بهشت را از نزدیک دیدند و در آن گردش کردند، انسان وقتی به شهر دیگری سفر کند از آن شهر دیدن می کند و تمامی نقاط آن شهر را مشاهده می نماید، خداوند متعال می فرماید: ما پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را به معراج بردیم تا بعضی از آیات و نشانه های خود به او نشان دهیم: «لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا »
سايت "حرف تو"نوشت : با توجه نزدیک شدن ایام انتخابات و برنامه ریزی دشمن برای اختلاف افکنی میان مسئولین و کشاندن آن میان مردم و همچنین با توجه به رفتار کودکانه برخی از مسئولین در روزهای گذشته و نادیده گرفتن اوامر و نصیحت های پدرانه رهبر معظم انقلاب، ما وبلاگ نویسان انقلابی با راه اندازی موج وبلاگی "فعلا نصیحت میکنم" هم پیمان با شاخص های رهبری میشویم و به مسئولان و صاحبان رسانه هشدار میدهیم که نصیحت های پدرانه رهبر معظم انقلاب را سرمشق هر روز و شبشان کنند تا در پیشگاه حضرت ولی عصر(عج) و مردم شهید پرور ایران شرمنده نشوند. ما نمیخواهیم که سران سه قوه با نادیده گرفتن حقوق ملت و حب و بغض های شخصی و حزبی کار را به جایی برسانند که نائب حضرت ولی عصر(عج) از نصیحت آنان ناامید بشود. امیدواریم مسئولان هم، همانند مردم دست در دست یکدیگر دهند و با رعایت اخلاق اسلامی و سرمشق قرار دادن سخنان مقام معظم رهبری در حفظ اقتدار انقلاب اسلامی بکوشند. لازم به ذکر است با توجه به سخنان دقیق و هوشمندانه رهبری و شیطنت برخی از رسانه ها در انعکاس نادرست آن، پیشنهاد اکید میشود که متن بیانات را در پایگاه اصلاع رسانی معظم له بخوانید. همچنین وبلاگ نویسان هوشیارند که رهبر انقلاب در سخنان اخیر خود فرمودند که «البته گله امروز من از برخی سران و مسئولان موجب نشود عده ای راه بیفتند و علیه این و آن شعار دهند که با این کار هم مخالف هستیم» لذا از تمامی افسران جنگنرم خواهشمندیم با انعکاس بیانات رهبری و تحلیل و تبیین سخنان معظم له در وبلاگ و وبسایت های خود، و ارسال لینک آن در قسمت ارسال مطلب در سایت "حرف تو" ما را در این موج وبلاگی یاری نمایند.
|
حدیث (1) امام صادق عليه السلام :
إِنَ اللّه غَيورٌ وَ يُحِبُ كُلَ غَيورٍ وَ لِغَيرَتِهِ حَرَّمَ الفَواحِشَ ظاهِرُها وَ باطِنُها؛
خداوند با غيرت است و مردان غيور را دوست دارد و از همين رو، زشتى ها را چه آشكار و چه پنهان حرام كرده است.كافى، ج5، ص535، ح1
حدیث (2) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلغَيرَةُ مِنَ اليمانِ وَالمِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛
غيرت از ايمان است و بى بند و بارى از نفاق.نهج الفصاحه، ح 2045
حدیث (3) امام على عليه السلام :
... إِيّاكَ وَالتَّغايُرَ فى غَيرِ مَوضِعِ غَيرَةٍ فَإِنَّ ذلِكَ يَدعُو الصَّحيحَةَ إِلَى السُّقمِ وَالبَريئَةَ إِلَى الرَيبِ... ؛
از غيرت نابجا بپرهيز زيرا اين كار، زن درستكار را به انحراف و زن پاكدامن را به ترديد مى كشاند.نهج البلاغه، نامه 31
حدیث (4) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
إِنَّ اللّه تَعالى لَيُبغِضُ الرَّجُلَ يُدخَلُ عَلَيهِ فى بَيتِهِ فَلايُقاتِلُ؛
خداى متعال، بى گمان نفرت دارد از مردى كه به زور وارد خانه اش شوند و او نجنگد.كنزالعمال، ج3، ص387، ح7074
حدیث (5) امام على عليه السلام :
عِفَّتُهُ (الرَّجُل) عَلى قدرِ غَيرَتِهِ؛
پاكدامنى مرد به اندازه غيرت اوست.نهج البلاغه، حكمت 47
حدیث (6) امام على عليه السلام :
غَيرَةُ المُؤمِنِ بِاللّه سُبحانَهُ؛
غيرت مؤمن به خاطر خداوند سبحان است.غررالحكم، ج4، ص379، ح6395
حدیث (7) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
كانَ إِبراهيمُ أَبى غَيورا وَأَنَا أَغيَرُ مِنهُ وَأَرغَمَ اللّه أَنفَ مَن لايَغارُ مِنَ المُؤمِنينَ؛
پدرم ابراهيم با غيرت بود و من با غيرت تر از اويم. خدا بينى مؤمنى را كه غيرت ندارد، به خاك مى مالد.بحارالأنوار، ج103، ص248، ح33
حدیث (8) امام على عليه السلام :
عَلى قَدرِ الحَمِيَّةِ تَكونُ الغَيرَةُ؛
غيرت به اندازه تعصّب و ننگ داشتن بستگى دارد.غررالحكم، ج4، ص311، ح6175
حدیث (9) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
أَلا وَإِنَّ اللّه حَرَّمَ الحَرامَ وَحَدَّ الحُدودَ وَما أَحَدٌ أَغيَرُ مِنَ اللّه وَمِن غَيرَتِهِ حَرَّمَ الفَواحِشَ؛
بدانيد كه خدا حرام را ممنوع فرموده و حدود را مشخص كرده است و احدى غيرتمندتر از خدا نيست و از غيرت اوست كه زشتى ها را حرام فرموده است.امالى صدوق، ج1، ص348
حدیث (10) امام على عليه السلام:
أَلَم يَبلُغنى عَن نِسائِكُم أَنَّهُنَّ يُزاحِمنَ العُلوجَ فِى السواقِ أَلا تَغارونَ؟ مَن لَم يَغِر فَلا خَيرَ فيهِ؛
به من خبر رسيده كه زنانتان در بازار تنه شان به تنه مردان بى ايمان و لاابالى مى خورد آيا غيرت نداريد؟! كسى كه غيرت ندارد خيرى در او نيست.كنزالعمال، ج3، ص780، ح8735
حدیث (11) امام صادق عليه السلام :
إنَّ المَرءَ يَحتاجُ فى مَنزِلِهِ وَ عِيالِهِ إِلى ثَلاثِ خِلالٍ يَتَكَلَّفُها وَ إن لَم يَكُن فى طَبعِهِ ذلِكَ: مُعاشَرَةٌ جَميلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقديرٍ وَ غَيرَةٌ بِتَحَصُّن؛
مرد در خانه و نسبت به خانواده اش نيازمند رعايت سه صفت است هر چند در طبيعت او نباشد: خوشرفتارى، گشاده دستى به اندازه و غيرتى همراه با خويشتن دارى.تحف العقول، ص322
حدیث (12) امام على عليه السلام :
ثَمَرَةُ الشَّجاعَةِ الغيرَةُ؛
غيرت ميوه شجاعت است.غررالحكم، ج3، ص328، ح4620
به گزارش گروه خبر بروزترین ها تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است که حتى شیطان هم از انجام دهنده آن دو بیزارى مى جوید. شیطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى کند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آن قدر زشت و پلیدند که شیطان هم آن ها را تاءیید نمى کند. یکى از این اعمال ، نابود کردن وجهه افراد در جامعه ، و ریختن آبروى آن ها به وسیله بهتان یا نعمت است .
تهمت آثار شومى هم براى تهمت زننده و هم براى تهمت زده شده به بار مى آورد که مى توان آن ها را در دو عنوان ذیل جاى داد:
۱ – پیامد تهمت بر بعد معنوى انسان
در روایتى از امام جعفر صادق (علیه السلام ) در این باره آمده است :
اذا اتهم المۆ من اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فى الماء(۱).
آن گاه که مۆ من به برادر مۆ منش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب مى شود.
همان طور که از این روایت بر مى آید، تهمت موجب از بین رفتن ایمان مۆ من مى شود.
در توضیح این مطلب باید گفت که بسیارى از اعمال انسان بر ایمان او تاثیر مى گذارد. همچنین درباره این اعمال ، دو حالت “انجام ” و “ترک” وجود دارد که هر دو حالت ، در بعد ایمانى او موثر است . ترک واجبات از سویى و انجام گناهان از سوى دیگر، ایمان انسان را ضعیف مى کند. “ترک واجب”و “انجام حرام ” را مى توان دو گونه از کفر عملى به شمار آورد که “انجام حرام ” شامل “تهمت ” هم مى شود و ضعف و نابودى ایمان را در پى دارد.
۲ – پیامد تهمت بر روابط انسانى
تهمت مایه نابودى حریم برادرى و روابط انسانى میان افراد جامعه بشرى است و جو عدم اعتماد و ترس از اطمینان را فراهم مى سازد:
امام جعفر صادق (علیه السلام ) فرمود:
من اتهم اخاه فى دینه فلا حرمه بینهما(۲).
کسى که برادر دینى اش را متهم کند [= به او تهمت بزند]، بینشان حرمتى وجود ندارد.
دین مبین اسلام ، آبرو و حرمت مۆ من را بزرگ تر از کعبه و حتى قرآن دانسته است و با آگاهى از چنین ارزشى ، هیچ کس نباید به خود اجازه دهد به حریم آبروى دیگران تجاوز کند
منظور از کلمه “فى دینه ” در جمله من اتهم اخاه فى دینه چه تهمت زدن به”برادر ایمانى” باشد، به این صورت که کلمه “فى دینه”را صفتى براى کلمه “اخاه” بدانیم و چه متهم کردن او در امور دینى باشد، تفاوتى در ثمره زشت تهمت پدید نمى آید؛ چرا که دین الاهى مانند ریسمانى است که همه به آن چنگ مى زنند و در اثر توسل به آن با هم رابطه برادرى ایمانى برقرار مى کنند که این پیوند از پیوند نسبى و سببى بسیار محکم تر است . با تهمت زدن به برادر یا خواهر دینى ، این رابطه محکم قطع مى شود.
انسان عاقل و متدینى که به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هیچ گاه به دیگرى تهمت نمى زند. حتى اگر انسانى دین نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه این کار را نمى دهد، مگر آن که از فطرت پاک انسانى به خوى حیوانى گرویده باشد.
با بررسى این مساءله در جامعه ، مشاهده مى شود که افرادى براى رسیدن به اهدافى شیطانى مى کوشند دیگران را مورد “تهمت” و “بهتان”قرار دهند؛ ولى در نهایت امر، به ذلت و بیچارگى کشیده خواهند شد.
موضع ابلیس در برابر تهمت و بهتان
تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است که حتى شیطان هم از انجام دهنده آن دو بیزارى مى جوید. شیطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى کند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آن قدر زشت و پلیدند که شیطان هم آن ها را تاءیید نمى کند. یکى از این اعمال ، نابود کردن وجهه افراد در جامعه ، و ریختن آبروى آن ها به وسیله بهتان یا نعمت است .
امام جعفر صادق (علیه السلام ) در این زمینه مى فرماید:
من روى على مۆ من روایه یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الى ولایه الشیطان ، فلا یقبله الشیطان (۳).
اگر کسى سخنى را بر ضد مۆ منى نقل کند و قصدش از آن ، زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از محور دوستى خود خارج مى کند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ (ولى) شیطان هم او را نمى پذیرد.
انسان عاقل و متدینى که به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هیچ گاه به دیگرى تهمت نمى زند. حتى اگر انسانى دین نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه این کار را نمى دهد، مگر آن که از فطرت پاک انسانى به خوى حیوانى گرویده باشد
راه هاى درمان تهمت
پاک ساختن زبان از آفت تهمت ، با کوششى مداوم میسر خواهد بود.
درمان این بیمارى را باید با اندیشه و دقت در پیامدهاى زشت و نازیباى آن آغاز کرد؛ سپس به یادآورى مستمر آن ها پرداخت که : «فان الذکرى تنفع المومنین» (۴)
یادآورى پیامدهاى تهمت ، تنفر و انزجار قلبى انسان از این رفتار زشت و پلید را در پى خواهد داشت و بدیهى است که تمام حرکات درونى و برونى انسان ، بر پایه “دوست داشتن ” و “نفرت ورزیدن” انجام مى گیرد؛ از این رو مى باید در صدد ایجاد و تقویت حالت انزجار از تهمت بر آمد تا بتوان به سوى ترک آن گام برداشت . همچنین باید به ارزش و عظمت آبروى دیگران اندیشید تا به سادگى به سمت تخریب آن گام برداشت .
دین مبین اسلام ، آبرو و حرمت مۆ من را بزرگ تر از کعبه و حتى قرآن (۵) دانسته است و با آگاهى از چنین ارزشى ، هیچ کس نباید به خود اجازه دهد به حریم آبروى دیگران تجاوز کند. تقویت حسن ظن و حمل رفتار دیگران بر وجه نیکو، راه دیگرى براى درمان این بیمارى نابود کننده است .
منبع :تبیان
پروفسور محمد ضیاءالدین حامد از اساتید علوم بیولوژیک و از مسوولان پژوهشگاه مرکز تکنولوژی قاهره با اعلام این خبر اظهار داشت: در قرن حاضر که انسان از هر جهت در معرض الکترومغناطیسها قرار دارد و همچنین نیاز انسان به تخلیه اشعههای زائد وجود دارد، دریافتیم که تخلیه این اشعهها از طریق سجده کردن صورت میگیرد.
وی ادامه داد: بر اساس یافتههای موجود، هر اندازه که محور طولی انسان کاهش یابد، میزان در معرض اشعههای الکترومغناطیسی قرار گرفتن او نیز کم میشود.
در زمان سجده کردن هم محور طولی انسان و هم به دنبال آن میزان تاثیرگذاری الکتریسیتهها کم میشود و سپس عمل تخلیه از طریق تماس پیشانی با زمین صورت میگیرد، البته در زمان سجده به دلیل آنکه دیگر نقاط بدن هم با زمین ارتباط مییابند، عمل تخلیه آسان تر انجام میشود و انسان از بیماریهای روحی، جسمی و حتی سرطان در امان میماند.
وی افزود: شیوه درست تخلیه الکتریسیتهی بدن به همان شیوهای است که انسان در زمان نماز گزاردن دارد و به سوی مکه نماز میخواند، چرا که این حالت بهترین حالت است و شخص احساس آرامش و راحتی بیشتری خواهد داشت.
منبع : ایسنا
توی هر کاری که می خواهد انجام دهد، به خدا توکل می کند ... آنچنان که گویی هیچ کس دیگری در عالم ندارد ... نه دوستی و نه آشنایی ... نه خانواده ای و اقوامی که کمکش کنند، دستش را به یاری بگیرند، اگر جایی درمانده شد، به کمکش بشتابند ... وقتی همین ها را از او می پرسم، لبخندی بر لبانش نقش می بندد و می گوید: جوان مگر نمی دانی همین دوست و آشناها، خانواده و اقوام و ... هم بخواهند کمکی به من بکنند باید خدا کمکشان کند؟ ... کمی فکر کن ... می بینم راست می گوید ... درست که دوست و آشنا و خانواده و اقوام هستند، اما نه اینکه همه شان بنده های خدا هستند؛ مگر نه اینکه خودشان محتاج کمک خدایند؛ مگر نه اینکه خدا نخواهد نمی توانند قدم از قدمی بردارند ... پس ... الهی به امید خودت و نه بنده هایت ...
توکل تضمین الهی برای کسی است که همیشه حامی و پشتیبان حق است. قرآن کریم می گوید از پیمودن راه حق
اَلتَّوَكُلُّ عَلَى اللّه نَجاةً مِنْ كُلِّ سوءٍ وَحِرْزٌ مِنْ كُلِّ عَدُوٍّ؛
توكل بر خداوند، مايه نجات از هر بدى و محفوظ بودن از هر دشمنى است.
بحارالأنوار، ج78، ص79، ح56
مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الأَْسْبابِ؛
هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.
غررالحكم، ج5، ص425، ح9028
مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللّه كَفاهُ مَؤنَتَهُ وَرِزْقَهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ؛
هر كس به خدا توكل كند، خداوند هزينه او را كفايت مى كند و از جايى كه گمان نمى برد به او روزى مى دهد.
كنزالعمال، ج3، ص103، ح5693
إِنَّ الغِنى وَالْعِزَّ يَجولانِ فَإِذا ظَفِرا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ أَوْطَنا؛
بى نيازى و عزّت به هر طرف مى گردند و چون به جايگاه توكل دست يافتند در آنجا قرار مى گيرند.
كافى، ج2، ص65، ح3
مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللّه لايُغْلَبُ وَمَنِ اعْتَصَمَ بِاللّه لايُهْزَمُ؛
هر كس به خدا توكل كند، مغلوب نشود و هر كس به خدا توسل جويد، شكست نخورد.
جامع الأخبار، ص 322
اَلتَّوَكُّلُ بَعْدَ الْكَيْسِ مَؤْعِظَةٌ؛
توكّل كردن (به خدا) بعد از به كار بردن عقل، خود موعظه است.
كنزالعمال، ج3، ص103، ح5696
اَلطِّيَرَةُ شِرْكُ وَمامِنّا إِلاّ وَلكِنَّ اللّه يُذْهِبُهُ بِالتَّوَكُّلِ؛
فال بد زدن شرك است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود، اما خداوند با توكل به او آن را از بين مى برد.
سنن ابن ماجه، ج2، ص1170، ح3538
رَأى رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله قَوْما لا يَزْرَعونَ قالَ: ما أَنْتُمْ؟ قالوُا: نَحْنُ الْمُتَوَكِّلونَ، قالَ: لا، بَلْ أَنْتُمْ المُتَّكِلونَ؛
رسول اكرم صلى الله عليه و آله گروهى را كه كشت و كار نمى كردند، ديدند و فرمودند: شما چه كاره ايد؟ عرض كردند ما توكل كنندگانيم. فرمودند: نه، شما سر باريد.
مستدرك الوسائل، ج11، ص217، ح12789
لَمّا سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعالى: (وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه فَهُوَ حَسْبُهُ) ـ : اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللّه دَرَجاتٌ، مِنْها أَنْ تَتَوَكَّلَ عَلَى اللّه فى اُمورِكَ كُلِّها فَما فَعَلَ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ راضيا تَعْلَمُ اءَنَّهُ لايَألوكَ خَيْرا وَفَضْلاً وَتَعْلَمُ أَنَّ الْحُكْمَ فى ذلِكَ لَهُ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه بِتَفويضِ ذلِكَ إِلَيْهِ وَثِقْ بِهِ فيها وَفى غَيْرِها؛
در پاسخ به سؤال از آيه «و هر كس به خدا توكل كند او براى وى بس است» توكل كردن بر خدا درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه در تمام كارهايت به خدا توكل كنى و هر چه با تو كرد از او خشنود باشى و بدانى كه او نسبت به تو از هيچ خير و تفضّلى كوتاهى نمى كند و بدانى كه در اين باره حكم، حكم اوست، پس با واگذارى كارهايت به خدا بر او توكل كن و در آن كارها و ديگر كارها به او اعتماد داشته باش.
كافى، ج2، ص65، ح5
يَقولُ اللّه عَزَّوَجَلَّ ما مِنْ مَخْلوقٍ يَعْتَصِمُ دونى إِلاّ قَطَعْتُ أسْبابَ السَّماواتِ وَأسبابَ الأَْرْضِ مِنْ دونِهِ فَإِنْ سَأَلَنى لَمْ اُعْطِهِ وَإِنْ دَعانى لَمْ اُجِبْهُ؛
خداوند عزوجل مى فرمايد: هيچ مخلوقى نيست كه به غير من پناه ببرد، مگر اين كه دستش را از اسباب و ريسمان هاى آسمانها و زمين كوتاه كنم، پس اگر از من بخواهد عطايش نكنم و اگر مرا بخواند جوابش ندهم.
امالى طوسى، ص585، ح1210
مَن أرادَ أن یکنَ أقوَی النّاسِ فَلیتَوکل عَلی اللهِ؛
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.
بحار الانوار، ج7، ص143
ما حَدُّ التَّوکل؟ فَقال لی: اَن لا تَخافَ معَ اللهِ اَحَداً؛
حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی
جهاد النفس،ح 292
مَن اَراد ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله؛
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید .
بحاالانوار، ج71، ص143
الثِّقَةُ بِاللهِ ثَمَنٌ لِکٌلِّ غالٍ و سُلَّمٌ اِلى کُلِّ عالٍ؛
اعتماد به خدا بهاى هر چیز گرانبها است و نردبانى به سوى هر بلندایى.
بحارالانوار، ج۵، ص۱۴
ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ لَم یَندَم: تَرکُ العَجَلة ، وَ المَشوِرَة ، وَ التَّوَکُلُ عَلَی اللهِ عِندَ العَزمِ؛
سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت کردن ، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری .
مسند الامام الجواد، ص 247
مَن تَوکَّلَ عَلَی اللهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَت عَلَیهِ الأسبابُ
هر که بر خدا توکل کند دشواریها برایش آسان شده و اسباب برایش فراهم گردد.
غررالحکم ح3888 ص197
تولی به معنای پذیرش ولایت و محبت کسی است تا همواره در کنار وی بوده و هرگز از وی دوری و پرهیز نکند. کسی که نسبت به دیگری تولی دارد، هماره در کنار وی حرکت می کند و دمی از وی جدا نمی شود. از این رو در شادی و غم و سختی و آسایش در کنار وی می باشد و سختی ها و غم های وی را غم و سختی خویش می شمارد و جدایی میان خود و دیگری نمی یابد؛ چنان که تبری به معنای دوری و پرهیز از دیگری است.
اصولا ساختار انسانی این گونه است که نسبت به چیزی چون نواقص پرهیز داشته و نسبت به کمال چیزی گرایش از خود نشان می دهد. از این رو می توان گفت که انسان موجودی است که اگر به چیزی دلبسته شد نسبت به ضد آن دشمنی می ورزد و از آن پرهیز می کند. بنابراین تولی نسبت به شخصی به معنای تبری نسبت به دشمن آن شخص می باشد. این گونه است که تولی و تبری به عنوان یک امر مربوط و مرتبط با دیگری دیده می شود و آموزه های قرآنی که سخن از تولی نسبت به اهل بیت (ع) را بیان می دارد تبری را نیز خواستار می شود.
در حقیقت تولی و تبری دو روی یک سکه هستند و نمی توان پذیرفت که انسان نسبت به شخصی تولی داشته باشد و در همان حال نسبت به دشمن وی نیز ابراز تولی نماید بلکه می بایست نسبت به دشمن وی تبری و دشمنی داشته و آن را اظهار و ابراز نماید.
محبت و دشمنی
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام در بارهی تعریف غیبت میخوانیم که:
غیبت آن است که در باره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.
این نکته حائز اهمیت است که از بعضی کلمات بزرگان گاه چنین استفاده میشود که غیبت در مورد همهی مؤمنان نیست بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند و یا توبه کردهاند و در سرحد اعتدالند.
و اما غیبت افراد فاسق و گنهکار جایز است هر چند گناهشان پنهان باشد و گاه به این روایت از امام صادق علیهالسلام نیز استناد جستهاند که فرمود:
کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که میگوید به مردم دروغ نگوید و از وعدههایش تخلف نجوید چنین کسی غیبتش حرام و شخصیت کامل و عدالت او ظاهر و اخوتش واجب است.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی
و در حدیث دیگری از امام رضا (علیهالسلام) میخوانیم :
من القی جلباب الحیاء فلا غیبه له
کسی که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد
احادیث متعدد به خوبی نشان میدهد که اگر شخصی گناه کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن میکند جایز است نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است چرا که نوعی ظلم و ستم و افشای اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب میشود و بیشک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست مگر در مواردی که غیبت سبب نهی از منکر یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد. و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست.
یکی از گناهان بزرگ غیبت است. غیبت یعنی پشتسر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن.
در روایتی آمده غیبت عبارت است از بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است اما بیان اموری مثل عصبانیت و عجله
که ظاهر هستند غیبت محسوب نمیشود باید توجه داشت که تحقق غیبت فقط به واسطهی زبان نیست بلکه غیر از گفتار بوسیلهی نوشتن و ایماء و اشاره و حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق میشود و به همین خاطر است که گفتهاند:
قلم،زبان دوم انسان است.
علل و اسباب غیبت چند چیز است:
1-وقتی انسان از کسی ناراحتی دارد میخواهد با ذکر معایب او خود را راحت کند
2-همراهی با دوستان در غیبت دیگران
3-وقتی انسان کار زشتی انجام داده به خاطر اینکه مورد مذمت و نکوهش قرار نگیرد دیگری را که کار او را انجام داده است نام میبرد.
4-چون انسان میداند از شر زبان شخصی در امان نیست سعی میکند او را در نظر دیگران بیارزش جلوه دهد تا سخنانش بیتأثیر شود.
5-انسان معایب و نواقص دیگری را ذکر میکند تا برتری خود را اثبات کند.
6-انسان برای خنده آوردن دیگران شخصی را مورد غیبت قرار میدهد.
7-انسان کسانی را میبیند که مرتکب منکرات میشوند و از فرط تعجب برای دیگران بازگو میکند.
8-انسان فردی را گرفتار و مبتلا دیده، غمگین میشود و این مطلب را بازگو میکند
پیامبر صلى الله عليه و آله:
أَتَدرونَ مَا الغيبَةُ؟ قالوا: اَللّه وَرَسولُهُ أَعلَمُ، قالَ: ذِكرُكَ أَخاكَ بِما يَكرَهُ قيلَ: أَرَأَيتَ إِن كانَ فى أَخى ما أَقولُ؟ قالَ: إِن كانَ فيهِ ما تَقولُ فَقَدِ اغتَبتُهُ وَإِن لَم يَكُن فيهِ ما تَقولُ فَقَد بَهَتَّهُ؛
آيا مى دانيد غيبت چيست؟ عرض كردند: خدا و پيامبر او بهتر مى دانند. فرمودند: اين كه از برادرت چيزى بگويى كه دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه مى گويم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه مى گويى در او باشد، غيبتش كرده اى و اگر آنچه مى گويى در او نباشد، به او تهمت زده اى.
(الترغيب و الترهيب، ج3، ص515، ح31)
پيامبر صلى الله عليه و آله:
مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم يَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَلاصيامَهُ أَربَعينَ يَوما وَلَيلَةً إِلاّ أَن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛
هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد.
(بحارالأنوار، ج75، ص 258، ح53)
امام صادق عليه السلام :
إِذا جاهَرَ الفاسِقُ بِفِسقِهِ فَلا حُرمَةَ لَهُ وَلا غيبَةَ؛
هرگاه شخص فاسق و گنهكار آشكارا گناه كند، نه حرمتى دارد و نه غيبتى.
امام على عليه السلام :
اَلسامِعُ لِلغيبَةِ كَالمُغتابِ؛
شنونده غيبت، مانند غيبت كننده است.
به جـــان پاک تو اي دختر امام، ســلام به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام
تويـي که شــاه خراسان بود بــرادر تــو بـــر آن مقام رفيــع و بـر اين مقام، ســلام
به هر عدد که تکلم شـود به ليل و نهار هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام
صبح تا شب و از شام، تا طليعه صبــح بر آستـانه قــدسـت علي الـدوام، ســلام
در آســـمان ولايــت، مــه تمــامي تـــو ز پاي تا به ســرت اي مـــه تـمـام، ســلام
به پيشگــاه تو اي خواهـــر شه کـَـونين ز فـرد فـرد خليـق، به صبح و شام ســلام
منم که هر سر مويم به هر زمان گويـد به جـان پــاک تـو اي دخــتـر امـام، ســلام
غروب غمگين
حضرت فاطمه (س) پس از ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قيد حيات بود و سپس دعوت حق را لبيک گفت و به سوي بهشت برين پرواز کرد. اين حادثه در سال 201 هجري رخ داد. سلام بر اين بانوي بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اينک آفتاب حرم باصفايش، زمين قم را نوراني کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پيام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتي. اي فاطمه! در روز قيامت، شفيع ما باش که تو در نزد خدا، جايگاهي ويژه براي شفاعت داري.
دانلود كتاب گناهان کبیره شهید دستغیب :
شرك به خدا - يأس - القنوط من رحمت الله - الامن من مكر الله - آدم كشي - عقوق والدين - قطع رحم - خوردن مال يتيم - رباخواری - زنا - لواط - قذف - شرابخواری - قمار - اشتغال به ملاهی - غنا - دروغ - سوگند دروغ - گواهی دروغ - گواهی ندادن - پيمان شكنی - خيانت به امانت - دزدی - كم فروشي - حرام خواری - حبس الحقوق - فرار از جهاد - تعرب بعد از هجرت - كمك به ستمگران - ياری نكردن ستم ديدگان - سحر - اسراف - تكبّر - جنگ با مسلمانان - خوردن مردار و خون و گوشت خوك - ترك نماز عمداً - زكات ندادن - استخفاف حج - ترك يكی از واجبات - اصرار بر گناه - غيبت - نميمه - ريختن آبروی مومن - مكر و نيرنگ - احتكار - حسد - دشمنی كردن با مومن - مساحقه - قيادت و دياثت - استمناء - بدعت - حكم ناحق - كارزار در ماه حرام و بازداشتن از راه خدا - كفران نعمت - فتنه - فروختن اسلحه به كفّار - بهتان - هتك حرمت مقدّسات - توبه - حكايت های بيدار كننده
1-شرک و ریا
2-یاس از رحمت الهی
3-قنوط و بدگمانی از خدا
4-نترسیدن از قهر نهایی خداوند
5-آدم کشی
6-عقوق والدین
7-قطع رحم
8-خوردن مال یتیم
9-ربا خواری
10-زنا
11-لواط
12-قذف
13-شرابخواری
14-قمار
15-سرگرمی به آلات موسیقی
16-آوازه خوانی
17-دروغ
18-سوگند دروغ
19-گواهی دروغ
20-گواهی ندادن
21-پیمان شکنی
22-خیانت به امانت
23-دردی
24-کم فروشی
25-حرامخواری
26-بس حقوق
27-فرار از جهاد
28-تعرب بعد الهجره
29-کمک به ستمگران
30-یاری نکردن ستمدیدگان
31-سحر
32-اسراف
33-کبر ورزیدن
34-جنگ با مسلمانان
35-خوردن مردار و خوردن گوشت خوک
36-ترک نماز عمداٌ
37-زکات ندادن
38-استخفاف به حج
39-ترک یکی از واجبات
40-اصرار بر گناه و کوچک شمردن گناه
41-حیف در صیت
42-غیبت کردن
43-نمیمه
44-استهزاء به مومن
45-سبب و طعن
46-خوار کردن مومن
47-سرزنش و رسوا نمودن مومن
48-هجو مومن به شعر یا نثر
49-اذیت مومن
50-همسایه آزاری
51-مکر و نیرنگ
52-دوروئی
53-احتکار
54-حسد
55-دشمنی با مومن
56-مساحقه
57-قیادت و دنائت
58-استمناء
59-بدعت
60-حکم نا حق
61-جنگ در ماه حرام
62-بازداشتن از راه خدا
63-کفران نعمت
64-فتنه انگیزی
65-فروختن اسلحه به کفّار
66-بهتان و سوء ظن
67-هتک قرآن
68-هتک کعبه
69-هتک مساجد
70-هتک مشاهد و تربت حسینی
توبه در لغت به معنای رجوع و بازگشت است. بازگشت در امور فیزیکی معنای روشنی دارد، یعنی این که انسان راهی را برود و سپس آن راه را بر گردد، اما در امور نفسانی و قلبی هم توبه معنای خاص خود را دارد، توبه یعنی روح و نفس انسان که مدتی از حیات خود را با یک سری از صفات و خصلت ها گذرانده و سپری کرده و با آن ها همدم بوده است، به دلیل یک انقلاب و تحول درونی آن ها را ترک کند و بر گردد.
مراحل توبه و پاكسازى
از نشانههاى رحمت و لطف وسيع الهى، نعمت توبه و پذيرش توبه از سوى خداوند است، توبه به معنى ترك گناه، بازگشت به سوى خدا و عذرخواهى در پيشگاه خداوند است.
عذرخواهى بر سه گونه است؛
گاهى عذر آورنده مىگويد: من اصلاً فلان كار را انجام ندادهام. گاهى مىگويد: من به آن جهت اين كار را انجام دادم. و گاهى مىگويد: اين كار را انجام دادم ولى خطا كردم و بد كردم و اينك پشيمانم. اين همان توبه است.
توبه در اسلام داراى شرايطى است؛ 1- ترك گناه، 2- پشيمانى از گناه، 3- تصميم بر انجام ندادن دوباره گناه، 4- تلافى و جبران گناه.(1)
نماز شب از منظر قرآن: در تفسير کشف الاسرار چنين آمده که خدای تعالی در سوره مزمل فرمود: «ای محمد به دوستان ما بگوی چون که خواهيد با ما راز و نياز کنيد روی به قبله شرع آريد و قدم در حضرت نماز نهيد».
در قرآن کريم ۱۱۲ مرتبه در ۴۵ سوره درباره نماز اوامری آمده است و نيز در ۱۷ آيه آياتی درباره نماز شب و دعوت بندگان برای برپا داشتن آن آمده است و اين همه نشان از اهميت فراوان خلوت شبانه با معبود محمود دارد.
اين آيات عبارتند از: (اسرا ۷۹، فرقان ۶۴، سجده ۱۶و ۱۷، طه۳۰، ص ۳۷ و ۳۸، زمر ۹، ذاريات ۱۷و ۱۸، طور ۴۸، مزمل۲و۳و۴و۶، دهر ۲۵ و ۲۶، فجر۳).
در ميان نوافل، «نماز شب» جايگاه خاصى دارد و تاكيد فراوانى كه در آيات قرآن و احاديث درباره آنست، به مراتب بيش از نمازهاى ديگر مستحب است و به همين جهت، اولياء خدا بر آن مداومت و مواظبت داشتند و به تهجد و عبادت نيمه شب مىپرداختند. تا آنجا كه نماز شب را خداوند، بر بنده محبوبش حضرت محمد (ص) واجب ساخته و چنين فرمان داده بود:
«و من الليل فتهجد به نافلة لك».
بخشى از شب را بعنوان نافله به تهجد بپرداز و سحر خيزى كن.
قرآن، در توصيف كسانى كه نيايشگران شب و اهل نماز شباند، چنين ميفرمايد:
«و المستغفرين بالاسحار».
استغفار كنندگان در سحرها.
رسول خدا(ص) می فرماید: زمانی که نمازگزار رکوع و سجود نمازش را کامل به جا آورد و قسمتهای نماز را که کامل کرد (این نماز) به آسمان صعود می کند، در حالی که نور از او تلألؤ می کند و ابواب آسمان برای او گشوده می شود و (خطاب به او) می گوید:
لا تَزالُ اُمَّتى بِخَيرٍ ما تَحابّوا وَاَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَكاةَ وَقَروا الضَّيفَ... ؛
امّتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند، زكات بدهند و ميهمان را گرامى بدارند...
امالى طوسى، ص 647، ح 1340
تحکیم بنیان خانواده از منظر اهـلبیت
|
![]() ● راههای تقویت عواطف در خانواده ۱) گفت وگوهای محبتآمیز: یکی از راههای استحکام بنیان خانواده، توجه به ارتباط کلامی است. سخنان عاطفی و بهره گیری از کلمات دلنشین و خطابهای شایسته و محبتآمیز، مخاطب را جذب میکند. خواسته یا ناخواسته از گوینده راضی شده، و در دلش نوعی احساس محبت نسبت به او ایجاد میشود. اگر در خانوادهای مرد یا زنی با عبارات زیبا و دلپذیر همسرش را صدا کند، علاوه بر این که به فرزندان چگونه سخن گفتن را میآموزد، در قلب او جایگاه ویژهای خواهد یافت. امیرمؤمنان (ع ) میفرماید: زیبا سخن بگویید تا سخن زیبا بشنوید. خطابهای ملاطفتآمیز و دلربا، روح را نوازش داده و همسر را تحت تاثیر قرار میدهد. بعضی از عبارات، آن قدرزیبا هستندکه هرگز تا آخرعمر فراموش نمیشوند. رسول گرامی اسلام(ص) با توجه به این نکته فرمودند: مردی که به زنش بگوید: من ترا دوست دارم، [اثر این سخن] هرگز از دل زن بیرون نمیرود. اساسا مرد و زن مسلمان باید زبان خویش را به سخن نیک عادت دهند، زیرا انسان فطرتاًً از عبارتهای جذاب و پرمهر استقبال میکند و نسبت به انسانهای نیکو سخن، در دل احساس محبت مینماید. ۲) صدا کردن با بهترین نام: صدا کردن همسر با نامی که بیشتر دوست دارد، در ایجاد انس و الفت در میان زوجین تاثیر به سزایی خواهد داشت. پیامبر گرامی اسلام( ص )توصیه فرمودهاند که برای افزایش مهر و صفا در میان مسلمانان، همدیگر را با نام زیبا و محترمانه صدا بزنند: سه چیز دوستی و محبت بین دو مسلمان را افزایش داده [و صفا و صمیمیت را در میان آنها تقویت میکند.] الف) هنگام ملاقات، با خوشرویی و چهرهای گشاده برخورد کند. ب) اگر میخواهد در کنار او بنشیند، برایش جا باز کند. ج) به بهترین نامی که دوست دارد او را صدا بزند . ۳) سلام کردن به همدیگر: طبق آموزشهای اسلام، سلام کردن با صدای رسا و واضح و با آهنگی عاطفی و جذاب موجب تقویت روابط بین زن و شوهر خواهد شد. سلام با لحنی عاطفی، کینهها را از بین برده، روحیه را تقویت کرده و دلها را به هم نزدیک مینماید. سلام دادن به جمع خانواده و به ویژه زن و شوهر به یکدیگر، نشاط آور و فرح بخش است. امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی شوهر به خانه وارد میشود، باید به اعضای خانواده (به ویژه همسرش) سلام کند. ۴) اظهار علاقه و ابراز محبت: زوج جوانی که با هم پیمان زناشویی میبندند، معمولاً علاقه درونی و عشق پاکی به یکدیگر دارند. اما آنچه در اسلام تاکید شده که بنیان خانواده را تقویت میکند و محبت و الفت را میان زوج جوان افزایش میدهد، اظهار و ابراز آن است. امام صادق علیه السلام میفرماید: هرگاه شخصی را دوست داشتی، دوستی خود را به او اعلام کن، زیرا این عمل انس و الفت را بین شما پایدارتر میکند. ۵) دلجویی، استقبال، بدرقه: خانواده برای انسان کانون آرامش و راحتی است. مردی که بیرون ازمنزل با انواع مشکلات درگیر است و با ناملایمات فراوانی برخورد میکند، دوست دارد هنگام برگشت به خانه کسی از او دلجوئی کند، حرف دلش را بشنود و با سخنان آرام بخش خود،مرهم دردهای انباشته دل او باشد. دلش میخواهد هنگامی که در منزل را باز میکند، کسی با چهرهای گشاده، لبی خندان و لحنی عاطفی از او استقبال نموده و آنچه را که در دست دارد، با تکریم از او تحویل بگیرد و این فرد جز همسر صالح و مهربان او فرد دیگری نخواهد بود. در این صورت چنین زنی از دوستان خدا بوده و پاداش بزرگی خواهد داشت. مردی به محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده و عرضه داشت: «یا رسولالله! من همسری دارم که هرگاه وارد خانه شوم به استقبالم میآید و چون میخواهم از منزل بیرون روم مرا بدرقه میکند. هر گاه مرا اندوهگین ببیند میگوید: چه چیز تو را اندوهگین کرده؟ اگر برای مخارج زندگیات ناراحتی، مطمئن باش که دیگری (خداوند) عهده دار آن است و اگر برای آخرت [و گرفتاریهای قبر و قیامت] غصه میخوری، خداوند اندوهت را زیاد کند. (و باید چنین باشی.) رسول خدا(ص) فرمودند: خداوند [در روی زمین] کارگزارانی دارد و این زن یکی از آنها است. برای او نصف پاداش شهید است.» علی(ع) در مورد بانوی بانوان و همسر نمونه تاریخ میفرماید: «به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه(س) بر او خشمگین نشدم و او را به کاری مجبور نکردم . و او مرا ناراحت نکرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، وقتی به او نگاه میکردم تمام غم و اندوههای دلم برطرف میشد.» ۶) همدلی در انتخاب نوع غذا: هماهنگی و همدلی در انتخاب نوع غذا از جمله عواملی است که ارتباط زن و شوهر را تقویت کرده و بنیان خانواده را استحکام میبخشد. اگر زوجین در مساله غذا و خوراک تفاهم داشته باشند و شرایط همدیگر را مراعات کنند، بسیاری از مشکلات و اختلافات خانوادهها حل میشود. اگر مرد غذایی را دوست دارد وانتظار دارد که در منزلش تهیه شود، میتواند علاوه بر این که لوازم مورد نیاز را تهیه میکند، همسر خویش را از آن آگاه سازد. ولی اگر برای او فرقی نمیکند، که معمولا هم شوهران مسلمان و متعهد چنیناند و در مورد غذای روزانه خویش سختگیری و موشکافی نمیکنند، در این صورت از غذای تهیه شده استفاده کرده و با کمال متانت و بزرگواری از همسر هنرمند خویش قدردانی و تشکر مینماید و با بهانههای مختلف زحمات وی را نادیده نمیگیرد. رسول اکرم(ص) فرمود: انسان با ایمان، مطابق میل و خواسته عیالش غذا میخورد و خانواده انسان منافق، مطابق میل و خواسته وی غذا میخورند. در سیره و روش رسول(ص) آمده است که آن حضرت هیچگاه در مورد انتخاب نوع غذا سختگیری نمیکرد و با خانوادهاش همراه میشد: «رسول خدا(ص) از هر نوع غذا میخوردند و غذایی که خداوند برایش حلال نموده بود، به همراه خانواده و خدمتگزارانشان تناول میکردند.» در جای دیگرپیامبرخدا(ص) فرمودند: بهترین زنان شما زنی است که غذای پاکیزه و دلپسند درست کند. ۷) فراهم نمودن مخارج خانواده: مرد به عنوان مدیر خانواده، مسئولیت فراهم کردن وسائل مورد نیاز از قبیل خوراک و پوشاک و... اعضای خانواده را برعهده دارد. در این مورد اگر مردان با ایمان وظیفه خویش را در مورد به دست آوردن روزی حلال و پاکیزه به خوبی انجام دهند، مقامی بس بلند، در پیشگاه خداوند متعال کسب خواهند نمود. |