هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 17
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 609
بازدید کل : 632865
تعداد مطالب : 433
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جوانان دارالولایه سیستان و آدرس h.alamdar.z.LXB.ir لینک نمایید..یاعلی
برآيينه جمال داور صلوات
بر روشني چشم پيمبر صلوات
برحضرت معصومه فروغ سرمد
بر دسته گل موسي جعفرصلوات
پیغمبر اکرم در آخرین روزهای حیات مبارک، به مسجد آمدند و بهخاطر وضعیّت نامساعد جسمانی، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده اقتدا کردند. سپس روی پله اوّل منبر نشستند و جملهای را که شاید بیش از هزار مرتبه در هر فرصتی برای مردم فرموده بودند، بازگو کردند. این سخن رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» افتخاری برای شیعه است و علمای مسلمان، اعمّ از شیعه و سنّی، آن را در کتابهای معتبر خود، نقل کردهاند
مرحمتِ امام رضا عليهالسلام!
آقاي سيد محمد رياضي يزدي، شاعر معروف، حکايت کرد که:
دوستي داشتماز صلحا و خوبان، وي مي گفت روزي با سيدي بزرگوار در جائي نشسته بوديم.
شيخيابراهيم نامي که با دوستم سابقه مودّت داشت بر ما وارد شد، پس از تعارفات معمول،سيد به او گفت: آقا شيخ ابراهيم، ماجراي خود را با مرحوم حاج شيخ حسنعلي اصفهانيبراي رفيق ما بازگو.
شيخ گفت: از گيلان به زيارت مشهد مقدس آمدم و در آن شهر هرچه پول داشتم مصرف شد.
روزي مرحوم حاج شيخ به من دستور داد که به شهر تربت بروم و شب را در کوه « بيجکصلوة » بمانم و پيش از طلوع آفتاب، مقداري معين از علفي که نشاني آنرا داده بودندبچينم و با خود بياورم.
طبق دستور به تربت رفتم. اهالي مرا از ماندن شب در آنکوه منع کردند و گفتند: در اين کوه، ارواحي هستند و به اشخاصي که در آنجا بخوابند،آسيب خواهند رسانيد.
هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.